کد خبر: ۷۴۳۵
۳۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

مسجد امام‌جعفرصادق (ع)، ابتدا «خردو» بود

کوچکی مسجد موجب شده بود میان مردم به مسجد خردو معروف شود؛ البته مردم نام دیگری هم بر مسجد گذاشته بودند؛ «حسن یک‌دست.» در همین محل، «حسن» نامی زندگی می‌کرد که یک دستش معیوب بود.

بیات - سیرجانی| از سمت دریادل و کاشانی ۱۰ که به سمت «تپل‌محله» حرکت کنید، میانه راه ساختمان مستطیل‌ شکلِ سبزرنگی به‌ چشم می‌آید که خانه‌ها و مغازه‌های دورتا دور آن تخریب شده است.

بنایی یکه که بر سردرش عنوان «مسجد امام‌جعفرصادق (ع)» نقش خورده است. شاید در نگاه نخست این‌طور به‌نظر بیاید که این ساختمان مفرد، بنای متروکه‌ای است که مثل خیلی از مساجد منطقه با اجرای طرح نوسازی، به فراموشی سپرده شده است.

اما پرده‌های نصب‌شده در دو طرف مسجد که اهالی و زائران را به حضور در نمازجماعت دعوت می‌کند، حکایت از فعال بودن آن دارد. 


«خردو» یا «حسن یک‌دست»

حاجی نایلی، یکی از مسجدی‌های قدیمی که نهمین دهه زندگی خود را سپری می‌کند، از گذشته این مسجد اطلاعات خوبی دارد. او از مسجدی می‌گوید که به «خردو» و بعدتر به «حسن یک‌دست» معروف بوده است.

«اینجا و در همین محل، مسجد کوچکی بود که فضای چندانی برای نماز خواندن نداشت. یک اتاق به اندازه فرشی ۳ در ۴ بود و حیاطی به همین اندازه. توی حیاط هم حوض کوچکی بود که نمازگزاران از آب آن برای گرفتن وضو استفاده می‌کردند.

همین کوچکی مسجد موجب شده بود میان مردم به مسجد خردو معروف شود؛ البته مردم نام دیگری هم بر مسجد گذاشته بودند؛ «حسن یک‌دست.» در همین محل، «حسن» نامی زندگی می‌کرد که یک دستش معیوب بود. مقنی بود و لایروبی چاه‌ها را انجام می‌داد. از بزرگ‌تر‌ها شنیده بودیم که بنّایی مسجد را او انجام داده؛ به همین دلیل مسجد خردو به مسجد حسن یک‌دست هم معروف بود.»

 

هیئتی‌های مسجدی

این مسجد قدیمی محله که سال‌ها زیر بیرق آقااباعبدا... (ع) سینه زده است، سال ۱۳۲۲ تصمیم می‌گیرد هیئتی متشکل از جوانان محله را‌ه‌اندازی کند.

این‌گونه است که هیئت جوانان قمربنی‌هاشم (ع) در محله نوغان شکل می‌گیرد؛ «کوچکی سبب شده بود که مسجد خردو، رونقی را که باید، نداشته باشد؛ برای همین تصمیم گرفتیم با تشکیل هیئتی برای این مسجد، اهالی را به آنجا بکشانیم. هیئت قمربنی‌هاشم (ع) شکل گرفت و خیلی زود تبدیل شد به یکی از هیئت‌های بزرگ و شلوغ محله.

بیشتر برنامه‌های هیئت هم در مسجد خردو برگزار می‌شد و به‌نوعی مسجد حسابی رونق گرفته بود. در تاسوعا و عاشورا و دهه آخر صفر از همین مسجد، راهی بازار می‌شدیم. مقر این هیئت، امروز جای دیگری است، اما محرم و صفر که می‌شود، باز همه در مسجد امام‌صادق (ع) جمع می‌شوند برای عزاداری.»


حاج‌احمد زرگر که بود؟

ادامه ماجرای مسجد خردو یا امام‌جعفرصادق (ع) را از زبان تولیت امروز مسجد، حاج‌محمد سزاوار، دنبال کردیم تا رسیدیم به بانی اصلی ساخت این مسجد؛ «پدرم حاج‌احمد سزاوار، در محل اسم و شهرت زیادی داشت، اما ثروتی نداشت که مثال‌زدنی و چشمگیر باشد.

پدربزرگم بنّا بود و پدرم سال‌ها در بازار زنجیر، شاگردی زرگر‌ها را کرده بود تااینکه خوش حجره‌ای باز کرده و در محل به حاج «احمد زرگر» شهرت یافته بود. اما قبل از آن، شهرت و محبوبیت حاج‌احمد زرگر به‌سبب دست خیرش بود و دل پاکی که داشت. یک محل بود و یک حاج‌احمد سزاوار.»

او درباره توسعه مسجد و نقش پدرش در این کار می‌گوید: «پدرم سال‌ها، تولیت تکیه علی‌اکبری‌ها را در همین محله عهده‌دار بود، اما سال ۱۳۴۲ تصمیم گرفت از تولیت تکیه استعفا دهد. او در جواب کسانی که علت را می‌پرسیدند، فقط یک جواب داشت؛ «می‌خواهم مسجد خردو را سروسامانی بدهم.»

 

لبیک محله به یک پیشنهاد

حاج‌احمد به این ترتیب تمام همّ‌وغم خود را می‌گذارد برای سامان دادن به امور مسجد خردو. مسجد در این دوره رونق می‌گیرد تااینکه ۳۰ سال بعد دست اجل، حاج‌احمد را از مسجد می‌گیرد و تولیت برعهده حاج‌محمد سزاوار گذاشته می‌شود.

او هم مثل پدر همت به خرج می‌دهد تا مسجد سرپا بماند؛ همین است که امروز با وجود کهولت سن و دوری مسجد از محل سکونتش، هنوز امور این مکان مقدس را به‌خوبی اداره و سعی می‌کند در مراسم و مناسبت‌ها وظیفه‌ای را که پدر برعهده اش قرار داده است، به سرانجام برساند.

او از پیشنهاد یکی از اهالی محل می‌گوید که باقیات‌صالحات اهل محل را به‌دنبال داشته؛ «پدرم تولیت تکیه‌علی اکبری‌ها را برعهده داشت و امین مردم محل بود. ظاهرا یکی از زنان محل به ایشان پیشنهاد توسعه مسجد خردو را می‌دهد و می‌گوید: «شما بسم‌ا... را بگویید و کار را شروع کنید، اهالی هم کمک‌حالتان خواهند بود.» آن خانم عمرش به دنیا نبوده و فوت می‌کند، اما جرقه کار زده می‌شود.

 در آن سال، حاج‌احمد از ریاست تکیه‌علی‌اکبری‌ها استعفا می‌دهد و به‌همراه هیئت، عازم کربلا می‌شود و بعد از بازگشت از سفر کربلا در سال ۱۳۴۳ با خرید ملکی متعلق به حفاری‌نامی، اقدام به توسعه مسجد می‌کند.

 

توسعه چندمرحله‌ای مسجد

گسترش فضای مسجد در چند مرحله صورت گرفت. در مرحله اول زمینی حدود ۱۵۰ متر بود چسبیده به بنای مسجد که «سزاوار‌رحمتِ» بزرگ با خرید آن و اضافه کردنش به مسجد، آن را توسعه داد.

این‌ها را حاج‌محمد، پسر دوم حاج‌احمد زرگر، می‌گوید و ادامه می‌دهد: «سال‌ها بعد حفاری‌نامی که یکی از همسایه‌های مسجد بوده، ازآنجاکه اولادی نداشته است، ملکش را به پدرم واگذار می‌کند تا با افزودن به مسجد، آن را توسعه دهند.

بعد‌ها یکی از اهالی، ملکش را که دیواربه‌دیوار مسجد و سمت راست آن بوده، تمام‌وکمال به حاج‌احمد سزاوار واگذار می‌کند تا از طبقه پایین آن به‌عنوان آبدارخانه و احداث سرویس بهداشتی مسجد استفاده کنند.

در فاصله کوتاهی از مسجد هم ملکی بود متعلق به «حاج‌حسن زغال‌فروش» یا «حسن پاسبان». او ملک خود را به حاج‌احمد، واگذار و حاج‌احمد نیز آن را وقف می‌کند. از آن ملک الان فقط چهاردیواری باقی است و استفاده‌ای از آن نمی‌شود، اما سال‌ها با اجاره آن، برخی مخارج و هزینه‌های مسجد ازجمله هزینه‌های امام‌جماعت تامین می‌شد.»


مسجدی برای عزای حسین (ع)

حاج‌مهدی یعقوبی معروف به «حاج‌مهدی نوحه‌خوان»، یکی از قدیمی‌های محله، درباره مسجد امام‌صادق (ع) می‌گوید: «حاج‌احمد سزاوار کسی بود که عمری در دستگاه امام‌حسین (ع) و خاندان ائمه‌اطهار (ع) خدمت کرد و عشق به این خاندان در رگ و پی او ریشه دوانده بود.

روزی که تصمیم گرفت مسجد خردو را توسعه دهد، به‌علت اعتبار و اعتمادی که تمام اهل محل تا کسبه بازار به او داشتند، همه پای کار آمدند و هریک به اندازه وسع خود، کمکی کرد تا این مسجد بنا شود، اما بیشترین سرمایه‌گذاری با خود حاج‌احمد بود.

او اگرچه در بازار زرگر‌ها حجره زرگری داشت، مال‌ومنال و ثروت چندانی نداشت که از قسمتی از آن بگذرد و وقفش کند. او هرچه داشت و نداشت، صرف ساخت مسجد می‌کرد و تمام هم‌وغمش ساخت این مسجد بود.»

 این نوحه‌خوان کهنه‌کار، ما را می‌برد به ماه‌های محرم ۵۰ سال قبل این محله و می‌گوید: «آن زمان‌ها که همه رادیو و تلویزیون نداشتند یا تقویم به این صورت در خانه‌ها نبود که زمان آمدن ماه‌های رمضان و محرم و... را مطلع باشند.

شب اول محرم که می‌شد، یک نفر می‌رفت بالای پشت‌بام مسجد و خطبه شب اول محرم را بلند می‌خواند یا به اصطلاح «صلات» می‌کشید و آمدن محرم را  اعلام می‌کرد. با این کار، دیگر همه اهل محل می‌فهمیدند که وقت عزاداری است و از فردا بایدهاونباید‌هایی را باید رعایت کنند.

این مراسم، مختص مسجد این محله نبود؛ محلات سرتاسر اطراف حرم همین برنامه را داشتند؛ مثل عیدگاه، سراب، سرشور و... این دو ماه تمام مساجد و تکایا و کل بازار سیاه‌پوش بود. نه مثل الان که نقش‌ونقوش روی پرده باشد. همه‌جا یک‌دست سیاه بود.

با شروع محرم، وقتی چشم آن مستمع یا هیئتی به آن پرچم‌ها می‌افتاد، حالش منقلب می‌شد. مسجد امام‌جعفرصادق (ع) هم یک روز قبل از شروع محرم، یک‌دست سیاه‌پوش می‌شد و علم‌ها و بیرق‌ها آماده برای عزاداری و سینه‌زنی.»

 

یک خاطره از حاج‌احمد سزاوار

آقای جعفرزاده، خواهرزاده حاج احمد و  یکی از متولیان مسجد،  به خاطره‌ای از دایی خود اشاره می‌کند: «حاج‌احمد اولین کسی بود که ذوالجناح و نعش را در روز‌های عاشورا و تاسوعا به مراسم عزاداری امام‌حسین (ع) آورد؛ به این ترتیب که تابوت خاص دوجداره‌ای بود که یک نفر در آن می‌خوابید.

آن فرد دست و پایش بیرون بود و به‌جای سرش، گردن بریده گوسفند گذاشته می‌شد. دست و پای خون‌آلود و ذوالجناح بدون سوار و... در مراسم عاشورا و تاسوعا شور خاصی برپا می‌کرد. یک سال، دهم محرم هیئت جوانان قمربنی‌هاشم (ع) می‌خواست از مسجد امام‌صادق (ع) به سمت بازار حرکت کند.

سرهنگ امیررضوی‌نامی بود که خانه‌اش سر چهارراه‌زرینه بود. او مامور نظارت بر کار هیئت‌ها بود. مراسم عزاداری و نوحه‌خوانی از مقابل مسجد امام جعفرصادق (ع) شروع می‌شد و تا حرم، برنامه عزاداری و نوحه‌خوانی را برگزار می‌کرد.»

 او ادامه می‌دهد: «آن سال سرهنگ امیررضوی، جلوی هیئت را می‌گیرد و از حاج احمد می‌خواهد که دیگر تابوت و ذوالجناح را به خیابان نیاورد. حاج‌احمد همان‌جا دست بلند کرده و می‌خواباند در گوش سرهنگ.

همین کار موجب می‌شود که سرهنگ، فرمان دستگیری حاج‌احمد را به ماموران بدهد، ولی وساطت بزرگان و هیئت محله، این ماجرا را ختم به خیر می‌کند. امیررضوی بعد از مصالحه و صحبت بزرگ‌تر‌ها از در آشتی برآمده و به دو تن از ماموران خود سفارش می‌کند که کسی به هیئت جوانان قمربنی‌هاشم (ع) کاری نداشته باشد.»


نامی که در خواب، الهام شد

درباره تغییر نام مسجد از خردو به امام‌جعفر صادق (ع) چند نقل‌قول وجود دارد؛ یکی اینکه زنی که پیشنهاد توسعه مسجد را داده، نام مسجد را هم انتخاب کرده است. دیگر قول این است که در روز‌های پایانی کار ساخت مسجد، در محله عروسی برپا بوده و سازودهلی در مقابل حمام حسن یکدست به راه افتاده بوده است.

آن ایام مصادف بوده با میلاد پیامبر (ص) و امام‌جعفرصادق (ع)، همین هم‌زمانی سبب این نام‌گذاری می‌شود، اما قول حاج آقای سلیمانی که حدود ۲۴ سال عضو هیئت‌امنای مسجد بوده است، به واقعیت نزدیک‌تر است؛

«کار ساخت مسجد تمام شده بود و نام‌گذاری آن چندوقتی شده بود دغدغه حاج‌احمد تااینکه یک روز همه اعضا را جمع کرد و گفت: «دیشب در خواب نام مسجد به من الهام شد و باید نام امام ششم شیعیان، امام‌جعفرصادق (ع) را برای این مسجد انتخاب کنیم.»

این همسایه مسجد ادامه می‌دهد: «بعد از این خواب بود که بلافاصله حاج‌احمد سفارش نقش نام امام‌جعفرصادق (ع) را بر سردر مسجد داد.»

 

پایگاه مراسم مذهبی

مسجد امام جعفرصادق (ع) در تمام سال‌های فعالیتش، در هیچ برهه‌ای به‌عنوان پایگاهی که فعالیت‌های مردمی از آنجا سازمان‌دهی شود، استفاده نشد.

این‌ها را محمد سزاواررحمت می‌گوید و ادامه می‌دهد: «پایه‌های این مسجد از همان ابتدا با نیت برپایی مراسم سوگواری امام‌حسین (ع) و ائمه اطهار (ع) بنا شد‌ه و در تمام این سال‌ها فقط مکانی برای برپایی نمازجماعت و مراسم ماه‌های محرم و صفر و دیگر مناسبت‌های مذهبی شناخته می‌شود.»

او ادامه می‌دهد: «خیلی از انقلابی‌ها که حتی نقش پررنگی در فعالیت‌های انقلابی داشتند، در این مسجد نماز اقامه می‌کردند و جزو مسجدی‌های تراز اول به‌شمار می‌رفتند، اما موضوعی که هست، این است که این مسجد هیچ‌وقت برنامه‌ای غیر نماز و عزاداری نداشته است.»

 حاج‌احمد سزاوار از تکیه علی‌اکبری‌ها به‌عنوان پایگاه فعالیت‌های مردمی اهالی نوغان نام برده و می‌گوید: «مسجدی‌های انقلابی،  تمام برنامه‌ها و حرف‌های سیاسی‌شان را به تکیه علی‌اکبری‌ها می‌بردند و دوره‌هایشان را در آنجا برگزار می‌کردند. در زمان جنگ تحمیلی هم آن تکیه، پایگاهی بود که بچه‌های انقلابی از آنجا به جبهه اعزام می‌شدند.»


* این گزارش پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ در  شماره ۲۱۹ شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44